اوضاع این روزهای افغانستان، تالوان، دره پنجشیر، محور به اصطلاح مقاومت و ... نکاتی را برای من یک نفر مسجل کرد.
1. شواهد نشان میدهد آنجا جنگی در میان نیست. ما با مردمی طرفیم که بعد از دهه ها جنگ، امروز با نیازی مبنایی تر از آزادی، نوع حکمرانی، حقوق مدنی و مسائلی از این دست روبرو هستند. آنها امنیت میخواهند. شاید چند صباح بعد این مردم به فکر نیازهای بعدی بیفتند، اما رفتارهای امروز آنها نشان میدهد که آنها از این همه جنگ خسته شده اند و بیش از هر چیز دیگر، به آرامش نیاز دارند.
2. اتفاقات دره پنجشیر و روایت رسانه های طرفدار احمد مسعود به قدری حماسی بود که خود من هم شب درگیری دست به دعا برداشتم تا پیروز شوند. اما حالا که پای خبرنگاران به منطقه باز شده، اثری از درگیری به چشم نمیخورد. بدتر اینکه آش آنقدر شور شده بود و حتی برخی سیاستمداران بابت کشتار گسترده در پنجشیر اعلام نگرانی کردند، اما الان وقتی تصاویر ورودی شهر را میبینیم، نه اثری از توپ و تانک هستد، نه اثری از تیراندازی دامنه دار، بر سینهی شهرها. علی الحساب تنها چیزی که میتوان با اطمینان از آن سخن گفت این است که بزرگترین جنگ در حال وقوع در شکر همسایه، جنگ روایتهاست. روایت های مختلفی که رسانه های دو طرف گزارش میکنند و صد و هشتاد درجه در تضاد با یکدیگر اند.
3. جواد موگویی، مطلبی در اینستاگرام منتشر کرده با عنوان «اینجا خرمشهر نیست». فحوای کلامش این است که شهر چهرهی یک شهر جنگ زده را ندارد، اما برداشت من در نگاه اول از این عنوان، همان برداشتی بود که الان هم به آن فکر میکنم. «هیچ شهری خرمشهر نیست». مقاومت مردان خودش را میخواهد. مردانی فرقی ندارد مرد باشند یا زن. مردانی که در هر سرزمین و در هر دورهای از تاریخ پیدا نمیشوند.
در پایان دلم نمیآید این چند بیت ناب سنایی را ننویسم. بخوانید و حظ ببرید.
«...
هر خسی از رنگ گفتاری بدین ره کی رسد
درد باید عمر سوز و مرد باید گام زن
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
ماهها باید که تا یک پنبه دانه ز آب و خاک
شاهدی را حله گردد یا شهیدی را کفن
روزها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش
زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رسن
عمرها باید که تا یک کودکی از روی طبع
عالمی گردد نکو یا شاعری شیرین سخن
قرنها باید که تا از پشت آدم نطفهای
بوالوفای کرد گردد یا شود ویس قرن»