تبعید

از معبود
بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَ‌ةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَ‌هُ:
بلکه انسان از وضع خود آگاه است؛هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد

(قیامت/13و14)
از عبد
بازی ایران و آرژانتین هم نشان داد
مقاومت شرط پیروزی است
نه مذاکره و سازش!

(شرط پیروزی/ عین لام)
از تبعید
بی خود نیست، طبع ما به سختی عادت دارد. ما عاشق سختی هستیم ولی مثل خیلی وقت های دیگر خجالت میکشیم از عشق هایمان سخن بگوییم؛ حتی به خودمان.

(تکراری)
آخرین نظرات
  • ۸ مهر ۹۸، ۲۲:۲۲ - 00:00 :.
    :(
۰۶فروردين

لَکِ ...


به قدری به این مرد اعتماد دارم
که دیگر انتقادی به قوه قضائیه ندارم.

+ لینک خبر


۰۶فروردين

لَکِ ...


در کشوری زندگی می کنیم که اگر بخواهی واجبات دینت را (امر به معروف و نهی از منکر) که دین رسمی کشور هم هست، اجرا کنی، حتماً قبل تر از آن باید دفاع شخصی بلد باشی.


+ لینک

۰۶فروردين

لَکِ ...



قوه ی قضائیه با محاکمه نکردن ضارب علی خلیلی
تمام قد می ایستد در مقابل فرهنگ اسلامی مردم
و نسبتش را با رهبر انقلاب مشخص می کند.

اگر محاکمه ی مجددی در کار نباشد
با مدیریتی جهادی در مقابل فرهنگ،
تمام قد ایستاده است؛ قوه قضائیه.


+ لینک خبر
۰۵فروردين

لَکِ ...



من نمی توانم بفهمم چطور بمارستان ها یک بیمار بدحال را پذیرش نمی کنند.
اینکه بیمار طلبه ی ناهی از منکر بوده به کنار.
اینکه باید روی بیمارستان ها نظارت باشد تا از این کثافت کاری ها نکنند هم به کنار.

اما این آدمها را نمی فهمم که چطور با همنوعان خود چنین میکنند.
من دیده ام حتی سگ ها هم وقتی همنوعشان درد می کشد به آنها کمک می کنند.

حالا مدام بیاییم و بگوییم و ما ملت با فرهنگی هستیم
ما نسلمان به کوروش میرسد
ما ملت مهمان نوازی هستیم و ...

خودمان را گول نزنیم
بعضی از ما از نظر فرهنگی از سگ هم کمتریم.


+ لینک خبر


۰۴فروردين

لَکِ ...



عجب عیدهای مزخرفی شده
فقط داریم هم دیگر را تحمل می کنیم
و اگر بخواهی شاد باشی و شاد کنی
باید نقش بازی کنی؛
حتی برای خودت.

همه ی روزهای عید شده مثل
غروب های جمعه ها.
شاید جمعه ها هم به دلیل دیگری ست که دلگیریم
نه آنچه که می گوییم.
۰۲فروردين

لَکِ ...



حقیقتاً در فحش خوردن لذتی هست
که در نفاق و ریا و دل همه را به دست آوردن
نیست.

همین لذت هم بعضی ها را وادار می کند
کاری کنند که همه با آنها مخالفت کنند.

پی نوشت: ولی از اون لذت های خاص به شمار میره این لذت.
مثل سوار شدن به یه وسیله بازی به شدت ترسناک.
خودم سوار شدم که می گم.
۲۵اسفند

لَکِ ...



تا کی به انتظار قیامت توان نشست؟
برخیز تا هزار قیامت بپا کنی



دقیقاً میخواهی تا کی صبر کنی؟
تا اینکه چه اتفاقی بیفتد؟
منتظر چه چیزی نشسته ای؟
تغییر از همینجا شروع میشود
از همین لحظه های معمولی
از همین الان


(مخاطب خاص دارد)
۲۳اسفند

لَکِ یا مولاتی، یا فاطمة الزّهرا



در راه ولایت فقط وقت و ثروت و مقام و جاه را؟
نه
جان را باید فدا کرد.
حتی اگر فاطمه(س)باشی؛
حتی اگر تا قیامت ناشناخته باقی بمانی؛
حتی اگر حتی قبری نباشد که فاتحه ای ...


و ما هنوز هم
در سرگیجه های درونی خود مانده ایم
منتظر یک اتفاق خاص
که دست ما را بگذارد در دست ولی.
منتظر ظهور،
منتظر مرگ،
منتظر ...

برای ولی باید جان داد
حتی اگر در کنار ولی نباشی،
حتی اگر مسلم بن عقیل(ع) باشی.

جان ما آنقدر ها هم با ارزش نیست که
نگه داشتیم برای روز مبادا
که در برابر چشمان ولی فدایش کنیم.

بی خود منتظریم.
این روز مبادا؛
این اتفاق خاص؛
این حادثه ی ناگهان
هیچگاه اتفاق نمی افتد
حتی اگر اتفاق بیفتد.


شعر نوشت: چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش / با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر


۲۰اسفند

لَکِ ...



مزه ی عشق به این خوف و رجاهاست رفیق
عشق سرگرمی‌اش آزار و تسلاست رفیق

قیمت یک سحر آغوش چشیدن، صد شب
گریه و بغض و تب و آه و تمناست رفیق


۱۹اسفند

لَکِ ...


آماده ای که بمیری؟
همین امروز؟
همین الان؟
همین جایی که داری این متن را می خوانی؟

مرگ همین قدر ناگهانی است؛
همین قدر نزدیگ.
باور نمی کنی؟
پس صبر کن تا تجربه کنی