چند روز اخیر مگس زیاد شده در خانه ما؛ حتی بیشتر از تابستان. خیلی هم زیرک هستند مگس ها. خیلی وقتها از پشت سر نزدیک می شوند که نبینی آنها را.
گاهی فکر می کنم خدا مگس را آفریده تا ما قدر پشه ها را بدانیم، و سوسک را آفریده تا ترسوها را شناسایی کنیم و گنجشک را آفریده تا سنگ دل ها را بشناسیم و ...
گاهی که فکر می کنم، می بینم خدا همه چیز را برای ما آفریده در این جهان تا ما گند بکشیم به نظم و تعادل آنها، تا ببینیم چه خوب گند می کشیم به همه چیز ، تا شاید حواسمان را جمع کنیم و گند نکشیم به خودمان.
تضاد را در خیلی از رفتارهای ما انسانها می توان دید بعضی از تضادها هم نشان از جنون بعضی ها دارد نمونه اش مسئله حجاب است در خیابان ها که خیلی از دخترکان برای خود نمایی حتی سرمای سوزان را هم به جان می خرند
و نمونه ی دیگرش هم در غرب با حالتی مشابه کشور خودمان که در آنجا هم حتی در فصول سرد سال همین تناقض به چشم می خورد (با وضوحی بیشتر از اینجا)
اگر مسئله آزادی است چرا مردها در فصل سرما باید پوشش کامل تری داشته باشند از برخی دخترکان؟