هر یک روزی که از عمرم میگذزد، بیشتر ایمان میآورم به اینکه خوشی داشتنی نیست؛ ساختنیست. آدمهای زیادی را دیدهام وسط شرایطی ایستادهاند که برای من جهنم مطلق است، اما خوش اند. آدمهای زیادی را هم دیده که گوشهای از زندگیشان آرزوی 90 درصد مردم این کرهی خاکی است اما با خودشان درگیر اند.
دوستی همین چند روز پیش میگفت یکی از تفریحات زندگیاش ناخن گرفتن است. این آدم حتی جمعه ها هم کار میکند، اما با ناخن گرفتن خوش است. میگفت وقتی ناخنم کوتاه است، تا چند روز شارژم. باورتان میشود؟ به همین مسخرگی!
هرچقدر اوضاعتان خراب است، هر قدر مشکل دارید، هر اندازهای که دلتان تنگ است، هرچقدر هم که از این و آن زخم خورده اید، یادتان باشد، حال بد انتقامی است که از خودمان میگیریم. گاهی به خاطر اشتباهات خودمان، و اغلب برای چیزهایی که از دسترس ما خارج است.
پ.ن: برای خوشی، باید دیوانه بود.