تبعید

از معبود
بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَ‌ةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَ‌هُ:
بلکه انسان از وضع خود آگاه است؛هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد

(قیامت/13و14)
از عبد
بازی ایران و آرژانتین هم نشان داد
مقاومت شرط پیروزی است
نه مذاکره و سازش!

(شرط پیروزی/ عین لام)
از تبعید
بی خود نیست، طبع ما به سختی عادت دارد. ما عاشق سختی هستیم ولی مثل خیلی وقت های دیگر خجالت میکشیم از عشق هایمان سخن بگوییم؛ حتی به خودمان.

(تکراری)
آخرین نظرات
  • ۸ مهر ۹۸، ۲۲:۲۲ - 00:00 :.
    :(
۱۴مهر

لَکِ ...


در غلغله ی جمعی و تنها شده ای باز
آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی


ایراد از ماست که اجازه داده ایم که اینطور شود
که ولی ما را در خانه اش؛ آن هم همسرش، سَم بدهد
و پیکرش سه روز روی پشت بام بماند.
ما یاران خوبی نبودیم که این شد؛
که در خانه ات که نه
حتی در پیراهنت نیز غریب ماندی
آن هم شمایی که فقط با جود رفتار کردی با ما
یا جواد الائمه

۱۰مهر

لَکِ ...


دو نکته در باب گفتگوی حضور آقای وزیر امور خارجه در برنامه شبکه آمریکایی:

 

1. حضور:

شمایی که شان ملتی را به بازی می گیرید و می روید درون دفتر یک شبکه خبری و مصاحبه می کنید با مجری. اول اینکه کدام وزیر آمریکایی، انگلیسی، آلمانی و ... حاضر میشود بیاید و در یک برنامه تلوزیونی ما حاضر شود و که ما بگیریمش به باد سوال و حساب کشی؟ وزیر به کنار، کدام معاون،(این هم به کنار) کدام مشاور و ... از یک وزارت خانه یکی از این کشورهای طرف مذاکره با ما حاضر است خودش را اینقدر جلو ما کوچک کند؟

 

2. زبان:

شما که از طرف یک کشور رفته اید برای سخن گفتن، آیا نباید به زبان همین کشور سخن بگویید؟ به زبان کشوری که ادعا دارد در سال های آینده زبان جهانی علم را از انگلیسی به فارسی تغییر خواهد داد؟ اصلا این هیچ. این توهین به زبان خودمان نیست که یک مقام مسئول برود و با زبان دیگری سخن بگوید با اغیار؟

مگر آقای صالحی زبان عربی و انگلیسی بلد نبود که با زبان فارسی مذاکره می کرد؟ (به جز احوال پرسی، به زبان خودمان رایزنی می کرد با آنها)

مگر رهبر انقلاب به دو زبان دیگر مسلط نیست (تاجایی که ما می دانیم)، چرا با همه به زبان خودمان سخن می گوید؟

چیزی که میر مَهنای دُغابی روستایی 250 سال پیش فهمید را هنوز نفهمیده اید آقای وزیر (1).

 

پی نوشت: قصد ندارم فقط انتقاد کنم از مسئولان؛ که اعتقادی هم به این کار ندارم. اما چند روزی ست که فقط گند می زنید؛ گندهایی که کوچک نیستند.

 


(1): مبارز جنوبی که مترجم نمی پذیرفت و با بیگانگان فقط به زبان فارسی سخن می گفت.

۰۸مهر

لَکِ ...


اینکه بعضی «نرمش قهرمانانه» را کردند دست آویزی برای تطهیر مذاکره با آمریکا و می گویند."امام جامعه هم اذن داد مذاکره را؛شما چه می گویید" یک بهانه است.

اول: نرمش را با سازش و چرخش (از ارزشها و ...) اشتباه نگیریم. نرمش در میدان مبارزه یعنی سر دشمن را با پنبه بریدن نه گردن و لنگ را در اختیار او قرار دادن.

دوم: حتی با خوشبینانه ترین دید هم اگر به ماجرا نگاه کنیم و نرمش بگوییم این سازش را باز هم خودتان را گول نزنید؛کارتان قهرمانانه نبود. حقیر شدیم جلوی دشمنان نامحرم که می گویند باید بیاییم درون خانه شما و سرک بکشیم به شخصی ترین پستوهایتان (1). یا ما معنای قهرمانی و مسلک قهرمانان را نمی دانیم یا شما.

سوم: حرف هایی که چقدر زود فراموشمان شد (2):

بحث مذاکره را پیش کشیدند، که ایران بیاید بنشینیم مذاکره کنیم ... غرضشان یک کار تبلیغاتى است براى اینکه به ملتهاى مسلمان نشان دهند که ببینید این نظام جمهورى اسلامى بود با آن سرسختى، با آن ایستادگى، اما عاقبت مجبور شد بیاید باب مصالحه و گفتگو را با ما باز کند ...

تحریمها با مذاکره برداشته نخواهد شد ... هدف تحریمها خسته کردن ملت ایران است، جدا کردن ملت ایران از نظام اسلامى است. مذاکره هم که انجام بگیرد، اگر ملت ایران باز در صحنه باقى باشد و بر حقوق خود اصرار بورزد، این تحریمها وجود خواهد داشت... 

جوانها ! آن روزى که ما نیستیم و شما هستید، بدانید آن روز ملت ایران وضعش، افقش، زندگى مادى و معنوى‌اش، بمراتب از امروز بهتر خواهد بود. حرکت ملت ایران به سمت روشنى است.


چهارم: اولین نتیجه ی سازش حقیرانه آقایان و امتیاز بزرگی که ما به آنها دادیم این بود که بگویند: ایران با ما پای میز مذاکره نشست.


پنجم: نمی‌شه تا آخر عمر یه پات این‌ور جوب باشه یه پات اون‌ور جوب. یه جا جوب گشاد می‌شه (3).





(1) شرط بازدید از تاسیسات فردو
(2) 28/11/1391 (دیدار رهبر انقلاب با مردم آذربایجان)
(3) +

۰۵مهر

لَکِ ...


بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ...


سالهاست که بی تو مانده ام. و سالهاست که نفهمیده ام این حال زار روحم را. که اگر فهمیده بودم می گشتم به دنبال ریسمانی یا هر دستاویزی دیگری که چنگی بزنم در آن. مثل انسانی که در باتلاقی فرو می رود؛ و مثل شهری که ...
من هنوز هم باور نکرده ام که بی تو مثل شهری به روی گسل می مانم؛ تا این حد سست ...



۰۴مهر

لَکِ ...


زندگی را زهر کردیم به کام خودمان.
همواره به دنبال آن چیزی هستیم که نداریم؛
به فکر چیزی که در آن لحظه دستمان به آن نمی رسد.
ایام امتحانات به فکر مطالعه و کارهای دیگری که عمر تا عمر انجام نمی دهیم
وقتی امتحانات تمام شدن و امکان مطالعه پیش آمد، به فکر سفریم
در سفر به فکر فوتبالیم و کامپیوتر.
در هنگام کار با کامپیوتر به فکر ...


هیچگاه از آنچه که داریم لذت نمی بریم چون
همیشه چشممان به دست دیگران است؛
یا به دست خودمان در زمانی دیگر -غیر از حال-

۰۲مهر

لَکِ ...


دلم تنگ شده برای تو. یک دل تنگی به عمق سالهای طولانی. از زمان زمینی شدن تا به حال. دلم ولم نمی کند وقتی تو را نمی بینم.
بی تو هرچه می گردم چیزی پیدا نمی کنم برای دل بستن؛ کسی را پیدا نمی کنم برای غم دل گسستن.
وقتی نمی بینم تو را مثل انسانی می شوم با دست و پای بسته. هیچ کاری نمی توانم بکنم به جز ...
وقتی تو را نمی بینم فقط هوا بارانی می شود؛ هوای چشم هایم. آیا تو هم بارانی می شود هوای چشم هایت؟
دل خوشم که اگر ندیدمت، میبینی مرا و اگر نیستم با خدا، تو هستی و این پُلی میشود بین من و خدا. و سلامت می دهم؛ ای کسی که مرا میبینی:


السلام علیک حین تقوم
(سلام برتو وقتی برمی خیزی)
السلام علیک حین تقعد (سلام برتو وقتی می نشینی)
السلام علیک حین ترکع وتسجد (سلام برتو وقتی به رکوع وسجده می روی)
۰۱مهر

لَکِ ...


به علت روح ناامیدانه حذف شد.


۲۹شهریور

لَکِ ...



ما ایرانی ها عادت کرده ایم (عادتمان داده اند) که این تفکر را داشته باشیم که داوری ها همیشه به ضرر ماست. این قانون در تمامی مسابقات ورزشی صادق است. چه والیبال باشد، چه کشتی، چه تکواندو و چه هر رشته ی دیگری.
در کنار این داشته باشید این قانون را که هیچ کدام از تیم های ملی و
ورزشکارهای ایرانی در صورت باختن در هر رشته ای (و به هر شدت و نوعی) چیزی از ارزش هایشان کم نمیشود.
در مورد اول دو حالت وجود دارد. یا بقیه کشورها به تمام معنا دنیا را به گند کشیده اند (که البته کشیده اند) و جهت گیری های سیاسی را در تمام وجوه به شدت تاثیر می دهند (قضاوت با خودتان)، یا اینکه این خرافه ای است که ما با تلقین پذیرفته ایم.
هر کدام از این دو حالت که باشد با نیم نگاهی به مورد دوم و موارد بعدی (هرکس برای خودش بنویسد این موارد بعدی را) می توان همان نیتیجه ی همیشگی را گرفت که: "ما باختن را یاد نگرفته ایم".
این گذاره به خودی خود تلخ است اما تلختر هم میشود زمانی که اثرات آن را هم بررسی کنیم. از جمله اینکه وقتی باختن را بلد نباشیم به طور قطع این را هم بلد نیستیم که از شکست ها پیروزی بسازیم و به جای برطرف کردن ایرادهای خودمان به دنبال عوامل بیرونی می گردیم.
حرف آخر اینکه شاید بدترین اثر این نپذیرفات شکست این باشد که در شکست های زندگی به جای شکر، ناله می کنیم از دست خدا که "چرا من؟"؛ قهر می کنیم با خدا، نماز نمی خوانیم و از همین دست بچه بازی هایی که همه داریم در حد خودمان.

شعر نوشت:
به جای شکر گاهی صخره ها با گریه می گویند
چرا سیلی خور امواج دریا ساختی ما را



۲۸شهریور

لَکِ ...



وقتی سکوت کردم در مقابل بدحجابی
جلوی یک تالار عروسی
زنی را دیدم که فقط یک دامن کوتاه به پا داشت؛
و زیر آن هیچ

این برای خودم بود
فرزندانم هم منتظر نتیجه ی سکوت پدرشان باشند.
۲۷شهریور

لَکِ ...



مُنکِر شدم مُنکَر خودم را
و این راز تکرار ارتکاب آن است.

پی نوشت:
وقتی عذاب نمی کشم در هنگام انجام گناهی
چطور قرار است پشیمان شوم از انجام آن؟
چطور بدون پشیمانی توبه کنم؟ فقط به زبان؟