تبعید

از معبود
بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَ‌ةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَ‌هُ:
بلکه انسان از وضع خود آگاه است؛هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد

(قیامت/13و14)
از عبد
بازی ایران و آرژانتین هم نشان داد
مقاومت شرط پیروزی است
نه مذاکره و سازش!

(شرط پیروزی/ عین لام)
از تبعید
بی خود نیست، طبع ما به سختی عادت دارد. ما عاشق سختی هستیم ولی مثل خیلی وقت های دیگر خجالت میکشیم از عشق هایمان سخن بگوییم؛ حتی به خودمان.

(تکراری)
آخرین نظرات
  • ۸ مهر ۹۸، ۲۲:۲۲ - 00:00 :.
    :(

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

۰۸ارديبهشت

هفته قبل بحث قتل عام جوجه های بیگناه پیش آمد. واکنش های عمومی مناسب و به موقع که اخیراً بیش از پیش در جامعه به چشم می‌خورد، موجب اتفاقات خوبی شد. البته طبق معمول اگر مسئولان به حال خود رها شوند، باز آش همان آش خواهد بود و کاسه همان کاسه.

 

بگذریم. بحث من، بحثی حاشیه‌ای بود که در کنار این خبر مطرح شد و عده را به فکر فرو برد. از آن دست بحث هایی که چند سالی است ذهن برخی را مشغول کرده و این بار از زبان برخی چهره های مشهور و به ظاهر متفکر مطرح شد: «اگر از مردن جوجه ها ناراحتید، چرا از خوردن گوشت مرغ ناراحت نمی‌شوید؟ مگر مرغ‌ها بی گناه و مظلوم نیستند؟»

 

همین ابتدای کار یک توصیه‌ی عمومی کنم برای موجهه با فضای رسانه ای: «هر وقت با یک حرف خیلی قشنگ و شیک مواجه شدید، به آن شک کنید». حتماً می گویید: «این دیگر چه قانون مسخره ای است، با این حساب به هر حرفی خوبی هم باید شک کرد؟». می گویم: «بله. حتماً باید شک کرد». بگذریم و برویم سر بحث اصلی. در کشتن جوجه های چه ایرادی وجود دارد که در کشتن و خوردن مرغ های بالغ وجود ندارد؟

 

1. از گوینده شروع کنیم. کسانی که این بحث را مطرح می کنند به طور معمول یا طرفدار محیط زیست هستند، یا اینطور وانمود می‌کنند. در اینجا تفاوتی وجود ندارد. هر کدام از فرض های بیان شده صادق باشد، گوینده باید خود را به طبیعت متعهد بداند اگرنه یک تناقض از این میان سر برمی‌آورد. اما طبیعت در موارد مشابه چه رفتاری دارد؟ مسلم است تقسیم بندی حیوانات به حیوان بد و حیوان خوب کار عاقلانه ای نیست. اینکه یک شیر، آهویی را شکار می کند و غذایی برای خانواده‌اش تامین می کند، نه دلیلی بر بد بودن شیر است، نه بر خوب بودن آهو. این روند دائمی طبیعت است که موجودات زنده از یکدیگر تغذیه می‌کنند. پس چه طور می شود به خوردن مرغ ایراد گرفت؟

 

2. اگر در جواب سوال قبل بگویید: «خب ما انسانیم. فرق ما با شیر چیست؟» می رسیم به اصل بحث. این یعنی قرار است به مسئله، نگاه انسانی داشته باشیم. بگذریم از اینکه انسان اشرف مخلوقات است و طبیعت از بدو خلقت و در سطوح مختلف، مسخر انسان آفریده شده است. سوای دیدگاه دین، مگر کمال یک پدیده غیر از تبدیل شدن به چیزی بهتر از پیش است؟ کمال یک میوه، چیده شدن و مصرف آن است یا به زمین افتادن و هدر رفتنش؟ می‌گویید میوه با حیوان زنده فرق دارد؟ پس نکته 3 را هم مطالعه کنید.

 

3. قرار نیست دیگر مرغ بخوریم. گوشت قرمز و سایر گوشت های سفید را هم می گذاریم کنار که به حیات سایر موجودات زنده آسیبی نزنیم. قبول. حالا قرار است چه چیزی بخوریم؟ مشخص است که یا باید خودکشی کنیم، یا گیاه خوار شویم. حالا این سوال ساده پیش می آید: خوردن هویج و سیب زمینی و پیاز و ... چه فرقی با خوردن مرغ دارد؟ مگر گیاهان موجود زنده نیستند؟ چه فرقی هست بین جان یک پرنده و جان یک گیاه؟ مگر گیاه‌ها بی گناه نیستند؟ اگر می‌خواهید فرقی بین این دو بگذارید، برمی‌گیردیم به نکته قبل. لاجرم باید فرق بین انسان و حیوان را هم در نظر بگیرد. راه فراری نیست. یک بن بست کامل. با استدلال شما فقط می شود از گرسنگی مُرد.

(شوخی نکنید. هیچ گیاهخوای نیست که فقط از میوه ها و دانه ها تغذیه کند. هرچند این هم خدشه ای به استدلال بالا وارد نمی‌کند، اما شرح ماجرا بماند. بگذارید سکوت کنم، شاید بعد از این مطلب، یک مکتب جدید در بطن گیاهخواری متولد شد).

 

4. برگردیم به گوینده. عموم شخصیت های مشهوری که از نخوردن گوشت و مظلومیت مرغ داد سخت بر می‌آورند، مصرف کننده های عمده‌ی این محصولات اند. بزرگ ترین مُصرفان صنایع مختلف، از جمله صنعت تغذیه. تا جایی که بعضی آنقدر در مصرف زیاده روی کرده اند که از سمت دیگر بام افتاده اند و حالا دلزده شده اند. به بیان قدیمی‌ترها: «عفت بی بی، از بی چادریشه».

 

5. مشکل اصلی بحث جوجه ها اسراف است. اینکه از گوشت یک جاندار استفاده ای صورت بگیرد، یک اتفاق عادی است. حرکت طبیعی طبیعت به سمت تکامل و چرخه‌ی دائمی حیاط. مشکل اصلی این است که ما انسان ها در این چرخه دست برده ایم و هیچ چیز جلودار روحیه‌ی سلطه‌گر ما نیست. حتی جان آن همه جهجه‌ی بی گناه. مشکل رفتارهای غلط ماست، نه وجود هرم غذایی در طبیعت.