تبعید

از معبود
بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَ‌ةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَ‌هُ:
بلکه انسان از وضع خود آگاه است؛هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد

(قیامت/13و14)
از عبد
بازی ایران و آرژانتین هم نشان داد
مقاومت شرط پیروزی است
نه مذاکره و سازش!

(شرط پیروزی/ عین لام)
از تبعید
بی خود نیست، طبع ما به سختی عادت دارد. ما عاشق سختی هستیم ولی مثل خیلی وقت های دیگر خجالت میکشیم از عشق هایمان سخن بگوییم؛ حتی به خودمان.

(تکراری)
آخرین نظرات
  • ۸ مهر ۹۸، ۲۲:۲۲ - 00:00 :.
    :(

۲۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۹شهریور

لَکِ ...



ما ایرانی ها عادت کرده ایم (عادتمان داده اند) که این تفکر را داشته باشیم که داوری ها همیشه به ضرر ماست. این قانون در تمامی مسابقات ورزشی صادق است. چه والیبال باشد، چه کشتی، چه تکواندو و چه هر رشته ی دیگری.
در کنار این داشته باشید این قانون را که هیچ کدام از تیم های ملی و
ورزشکارهای ایرانی در صورت باختن در هر رشته ای (و به هر شدت و نوعی) چیزی از ارزش هایشان کم نمیشود.
در مورد اول دو حالت وجود دارد. یا بقیه کشورها به تمام معنا دنیا را به گند کشیده اند (که البته کشیده اند) و جهت گیری های سیاسی را در تمام وجوه به شدت تاثیر می دهند (قضاوت با خودتان)، یا اینکه این خرافه ای است که ما با تلقین پذیرفته ایم.
هر کدام از این دو حالت که باشد با نیم نگاهی به مورد دوم و موارد بعدی (هرکس برای خودش بنویسد این موارد بعدی را) می توان همان نیتیجه ی همیشگی را گرفت که: "ما باختن را یاد نگرفته ایم".
این گذاره به خودی خود تلخ است اما تلختر هم میشود زمانی که اثرات آن را هم بررسی کنیم. از جمله اینکه وقتی باختن را بلد نباشیم به طور قطع این را هم بلد نیستیم که از شکست ها پیروزی بسازیم و به جای برطرف کردن ایرادهای خودمان به دنبال عوامل بیرونی می گردیم.
حرف آخر اینکه شاید بدترین اثر این نپذیرفات شکست این باشد که در شکست های زندگی به جای شکر، ناله می کنیم از دست خدا که "چرا من؟"؛ قهر می کنیم با خدا، نماز نمی خوانیم و از همین دست بچه بازی هایی که همه داریم در حد خودمان.

شعر نوشت:
به جای شکر گاهی صخره ها با گریه می گویند
چرا سیلی خور امواج دریا ساختی ما را



۲۸شهریور

لَکِ ...



وقتی سکوت کردم در مقابل بدحجابی
جلوی یک تالار عروسی
زنی را دیدم که فقط یک دامن کوتاه به پا داشت؛
و زیر آن هیچ

این برای خودم بود
فرزندانم هم منتظر نتیجه ی سکوت پدرشان باشند.
۲۷شهریور

لَکِ ...



مُنکِر شدم مُنکَر خودم را
و این راز تکرار ارتکاب آن است.

پی نوشت:
وقتی عذاب نمی کشم در هنگام انجام گناهی
چطور قرار است پشیمان شوم از انجام آن؟
چطور بدون پشیمانی توبه کنم؟ فقط به زبان؟
۲۶شهریور

لَکِ ...



اما کم و بسیار، چه یکبار چه صد بار
تسبیح تو ای شیخ رسیده ست به تکرار ...


خیلی خیالم راحت است که فکر می کنم یک روز قرار است خارج شوم از مدار این زندگی تکراری. البته همیشه این جمله ی تکراری وول می خورد در ذهنم که: "من هیچ کاری نکردم که دیگران نکرده باشند، چطور می خواهم چیزی شوم که دیگران نشدند؟"
حال و روز خیلی هایمان همین است. همیشه امیدواریم به روزی که ...
همیشه در حال مقدمه چینی هستیم برای روزی که ...
هر روز کار می کنیم به امید ساعتی که ...

جای خالی ها را هر کس برای خودش پر کند اما این سوال را هم ته ذهنمان داشته باشیم که: "این همه سال رفتیم و نشد؛ چرا هنوز فکر می کنیم که یک روز میشود؟"

شعر نوشت:
بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

پی نوشت: فکر می کنم ما زیادی امیدواریم گاهی. یاد مرگ شاید راه درمانی باشد؛ شاید.

۲۴شهریور

لَکِ ...



حال زمینیان مُزمن است؛
کی زمان آمدنت میشود؟
۲۲شهریور

لَکِ ...



اگر فردا نیایی
هر قدر هم نبودنت سخت باشد
امید به داشتنت هنوز می ماند
ولی اگر بیایی و مرا نخواهی ... ؟

پی نوشت: بی تو همه چیزم را باخته ام

شعر نوشت:
عصر این جمعه ی دلگیر
حضور تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس
تو کجایی گل نرگس؟



۲۱شهریور

لَکِ ...



همه ما از دست دوستان خود می نالیم
و معتقدیم که در حق ما نارفیقی کرده اند
و هنگامی که شعری خوانده می شود در وصف بی وفایی دوستان
همگی آهی سوزناک سر میدهیم (که من هم زخم خورده ام).

سوال اینجاست:
اگر همه ما بیشتر به رفقایمان مهربانی کرده ایم
و کمتر مهربانی دیده ایم
پس این محبت ها کجا رفته؟
پس چرا همه می نالیم؟
بالاخره باید پیدا شوند کسانی که بیشتر محبت دیده باشند.


اول پی نوشت:
به دوستی مدام می گفتم:
"چطوری ماندگاری عطر تو اینقدر زیاده؟ واسمه من سریع می پره."
تا اینکه دیروز دوست دیگری همین جمله را به من گفت.
فهمیدم این تصوری که در خیلی ها وجود دارد
ناشی از این است که حس بویایی ما به عطری که خودمان زده ایم
و دائما آن را استنشاق می کنیم عادت کرده است.

دوم پی نوشت:
شاید ضاعقه همه ی ما به محبت دیدن عادت کرده باشد.
فقط همین



۲۰شهریور

لَکِ ...



ماهی تا وقتی که در آب است قدر آب را نمی داند.
ما آدمها هم همینیم
تاوقتی داشته هایمان را از دست ندهیم
از ارزش آنها بی خبریم.

اگر گناه نبود
قدر لحظه های با تو بودن را نمی دانستم.

۱۹شهریور

لَکِ ...



اگر رشد این قدر سخت نبود
نمی دانم چطور سالهای سال خودم را سرگرم می کردم
۱۸شهریور

لَکِ ...



با خودم می گویم:
اگر فردا ظهور کنی ...
من که هنوز آماده نیستم

شاید با من بگویی:
هیچ وقت آماده نبودی