تبعید

از معبود
بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَ‌ةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَ‌هُ:
بلکه انسان از وضع خود آگاه است؛هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد

(قیامت/13و14)
از عبد
بازی ایران و آرژانتین هم نشان داد
مقاومت شرط پیروزی است
نه مذاکره و سازش!

(شرط پیروزی/ عین لام)
از تبعید
بی خود نیست، طبع ما به سختی عادت دارد. ما عاشق سختی هستیم ولی مثل خیلی وقت های دیگر خجالت میکشیم از عشق هایمان سخن بگوییم؛ حتی به خودمان.

(تکراری)
آخرین نظرات
  • ۸ مهر ۹۸، ۲۲:۲۲ - 00:00 :.
    :(

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اعتراض مردم» ثبت شده است

۲۲دی

فضای هیجانی نباید تصمیم ساز باشد. اگرنه میشود همان چیزی که باشگاه استقلال تجربه میکند. مربی را تماشاگر می آورد با 5 برابر قیمت، بعد خود تماشگر معترض می شود به مربی. حیا کن رها کن سر می دهد. بعد به مدیر متعرض می شود که: «ما عقلمان نرسید، شما هم عقل نداشتید که این طور مربی آوردید. آن هم با این قیمت؟». بعد حیا کن رها کن می رود سمت مدیر. بعدتر بدهی بالا می آید از دست فلان مربی. هوادار فحش می کشد به اول و آخر مدیر که چرا آن مربی بی کیفیت را با این قیمت آوردی.

 

اگر خواستید سردار حاجی زاده ای که همین چند هفته قبل تا مرز شهادت رفت را هم بگذارید کنار. بعدش چه می شود؟ اولین تیری که به سمت کشور شلیک شود همین ها متعرضتان می شوند که: «مگر شما عقل نداشتید؟ این همه سال که حاجی زاده بود کسی جرئت نداشت به کشور چپ نگاه کند؟ شما عقل دارید؟».

 

پی نوشت 1: نمی دانم واکنش مناسب به این فاجعه چیست، اما برداشتن سردار حاجی زاده را غلط اندر غلط می دانم.

پی نوشت 2: دانشگاهیان عزادار برای هواپیما که بعد از یک اقدام فاجعه بار سپاه، آن هم بعد از عذرخواهی رسمی به اعتراض خیابانی روی آورده اند، برای خروج قطار از ریل در زمان آخوندی و آن همه کشته، حتی بعد از توهین آشکار آخوندی به جانباختگان، ککشان نگزید. #استانداردهای_دوگانه

پی نوشت 3: آمریکا هیچ وقت بابت ساقط کردن هواپیمای مسافربری عذرخواهی نکرد. هیچ وقت پشیمان نشد. مدال افتخار داد. هیچ هزینه ای نداد. لطفاً مقایسه ی آب‌دوغ‌خیاری راه نیندازید.

۲۲دی

اعتراض حق مردم است. نه از از آن جنسی که مسئولان می گویند. می گویند و هیچ قدمی در جهت آن بر نمی دارند که هیچ، جلوی آن را هم به هر فوت و فنی می گیرند. اعتراض حق مردم است. چون هم به نفع مردم است هم به نفع مسئولان، هم به نفع نظام. اما درد دیشبم یک چیز بود. مثل روز برایم روشن بود آنها که آمده بودند برای اعتراض، اگر این هواپیما را آمریکا ساقط کرده بود، به میدان نمی آمدند. اگر می آمدند خیلی متمدنانه. فقط شمعی بود، چند جمله تسلیت با یک فونت خوش تراش لاتین، و شاید (واقعاً شاید) چند قطره هم اشک.

 

پی نوشت 1: آمریکا دیگر غلط میکند هواپیمای مسافربری بزند. خودشان هم فهمیده اند اگر یکی بزنند ده تا میخورند.

پی نوشت 2: مسئولان حادثه باید جواب پس بدهند. درست و حسابی، نه به حرف. جوری که زخم بازماندگان کمی التیام پیدا کند.

پی نوشت 3: شما دنبال خون چند انسان هستید یا ویزای مهاجرت؟ خون خواه یا خون فروش؟

پی نوشت 4: سفیر انگلیس هم آن وسط بوده. کمی تاریخ بخوانید لطفاً.

۰۴آذر

چرا اینترنت شهرهایی که درگیر شلوغی بودند وصل نمی شود؟

خوشبینانه ترین حالت این است که بگوییم: «به خاطر مسائل امنیتی» و بدبینانه ترین حالت: «انتقام گرفتن از مردم».
با یک نگاه منطقی نه دیدگاه اول صحیح است، نه دیدگاه دوم. اولی به این خاطر که مگر مسئولان تا این حد بی فکر و پیاده اند که نمی دانند کسی که بخواهد کاری کند چهار قدم آن طرف تر (در تهران و ...) اینترنت وصل است و میتواند هر کاری بخواهد بکند؟ این وسط مردم ضرر می کنند نه کسی که به قول همان مسئولان قرار است کار سازمان دهی شده انجام بدهد. دیدگاه دوم را هم با استدلال ساده‌ی «مگر اداره کشور خاله بازی است؟!!!» میشود رد کرد.

اما حقیقت چیست؟ رگه هایی از حقیقت را هم در هر یک از نگاه های بالا میشود پیدا کرد. قدری انتقام، قدری هم مسائل امنیتی. علتی بیش از هر چیز ذهن را قلقلک می دهد، کاری است که همه‌ی حکومت ها می‌کنند با این تفاوت که دُز در مسائل و حکومت های مختلف، متفاوت است. «شرطی سازی ذهن ها».
شرطی از ساده ترین مسائل تا پیچیده ترین مسائل زندگی را به صورت ناخودآگاه مدیریت می‌کند. یک مدیر انتصابی (عموماً از یک منبع خارجی) که بدون هزینه و فارغ از نظارت های بعدی، کار خود را به بهترین شکل انجام میدهد. اینکه شرطی سازی چیست را به یک جستجوی ساده می توانید پیدا کنید (البته اگر مسئولان صلاح بدانند و اینترنت شما را وصل کنند 😅) اما در یک جمله‌ی میتوان گفت: «عادت ذهن برای انجام واکنش تکراری، در موقعیت تکراری».
برگردیم به خانه اول. قطع بودن اینترنت. فکر میکنید دفعه بعدی که جنسی گران شود به ذهن مردم (مخصوصاً مردم شهرهایی که پیش از این درگیر اعتراضات بوده اند) چه چیزی از وضعیت پیشِ رو متبادر میشود؟ احتمالاً موارد زیر: اعتراض، اغتشاش، آتش سوزی، ناامنی، قطع اینترنت و ...
حالا فکر کنید هیچ کالایی گران نشده باشد. بر اساس یک متغیر دیگر انگیزه اعتراض در مردم شکل بگیرد، باز تمامی وضعیت هایی که با اعتراض قبلی همراه بوده اند، به ذهن شما هجوم می آورند. واکنش شما چه خواهد بود؟ بسته به نوع زیستن شما متفاوت. اگر بانک دار باشید، به خاطر احتمال آتش سوزی از برداشتن کوچک ترین قدمی در مسیر اعتراض، اجتناب میکنید. به همین ترتیب اگر کاسب باشید از ترس ناامنی، اگر کسب کار شما اینترنتی باشد از ترس تعطیلی کامل کسب و کار تا اصلاع ثانوی و ...
فرق گروه آخر با گروه های قبلی چیست؟ این گروه معمولاً سطح سواد بالاتری دارند، ضمن اینکه در اعتراضات اخیر به شرایط کشور عموماً جز افراد پیشرو بوده اند. هرچند با نگاه کلی فرقی ندارد. در بزنگاه بعدی، مردم از اعتراض یک خاطره بد دارند.
اینجا یک استثنا وجود دارد: کارمندان. کارمندان زیر بال و پر حکومت اند و کمتر مورد تهدید قرار میگیرند تا در موقع لزوم، مخالفانی از مردم، درون مردم وجود داشته باشند (توجه کنید که در تمامی موارد گفته شده استثناهای فراوانی هم وجود دارند. بحث ما رفتارها کنشی و واکنشی به صورت کلی است). در مورد زندگی کارمندی، در آینده مطلب دیگری خواهم نوشت.

مخلص کلام. فرقی ندارد شما چه قشری هستید و چه شغلی دارید. شما از اعتراض به حکومت، دولت یا ... یک خاطره بد دارید. احتمالاً خیلی بد (حتی اگر خودتان متوجه نباشید). ذهن شما کم کم شرطی خواهد شد. نتیجه هم اینکه شما به اعتراض احتمالی بعدی هیچ کمکی نخواهید کرد (احتمال این کمک با تکرار این موارد، کمتر و کمتر خواهد شد).

یکبار دیگر این سوال را مطرح کنیم: «شرطی شدن یعنی چه؟». شرطی شدن در این مورد به خصوص یعنی هر اعتراض (یا اغتشاش) احتمال و شدت اعتراض بعدی را کمتر خواهد کرد.

۲۶آبان

1. از دموکراسی دلِ خوشی ندارم. ظاهر بزک کرده و زیبا، در کنار باطنی زشتی که از هرگونه دیکتاتوری، دیکتاتوری تر است. یک نمونه اش را در ادامه متن خواهیم دید.

2. دموکراسی همان چیزی است که ما میخواهیم. سال هاست همین را خواسته ایم. پس جای فراری از آن نیست. نمیتوانیم از زیر آن شانه خاله کنیم و بگوییم اینجایش را می خواهیم و آنجایش را نه. نومن ببعض و نکفر ببعض نمیشود. سال هاست با فریاد دموکراسی گلوی خودمان را جر داده ایم، حال نمیتوانیم بگوییم اینجا میل داریم خلاف این رویه عمل شود.

3. نظر امروز رهبری، چیزی نبود جز دموکراسی. نه کمتر نه بیشتر. در نظر خودم حق این کردم چیزی بیشتر از گران شدن بنزین بود، آن هم در این شرایط افتضاح. چیزی که در کلام رهبری هم رگه هایی از آن را میشد پیدا کرد. هرچند به سختی (که البته درستش هم همین بود). حق مردم بیشتر از این بود اما این همان چیزی است که آن را انتخاب کرده ایم: «دموکراسی»، نه دیکتاتوری و نه حکومت اسلامی، بلکه «جمهوری اسلامی».

4. در نظر بگیریم رهبری چیزی می گفت غیر از آنچه الان گفت. سه سناریو مطرح است:

الف) مخالفت با گرانی بنزین و دستور به بازگشت قیمت بنزین: هرچقدر هم بخواهیم شرایط حساس کنونی و نیاز مردم و انتظار محرومان و ... ببندیم به خیک این سناریو، باز هم آخرش چیزی در نمی آید غیر از دیکتاتوری. امروزمان را نگاه نکنیم (که البته همین امروز هم صادق است)، فردا روز درباره ما قضاوت خواهند کرد درباره اینکه چطور یک رهبر مذهبی بارها گفته از تصمیمات سران قوا حمایت می کند اما وقتش که می شود روی موج سیاسی و اقتصادی سوار می شود و قوای سیاسی کشورش را مثل دستمال کاغذی مصرف شده دور می اندازد تا برای خودش اعتباری بخرد.

ب) مخالف با گرانی بنزین اما تمکین از تصمیم سران قوا: این هم از مورد قبلی جدا نیست. مو به مو میشود همان مسیری که از دولت دوم احمدی نژآد شروع شد و تا همین الان رئیس جمهور ایران را تعیین کرده است. موج سواری، فرار رو به جلو و سیاست «کی بود؟ کی بود؟ من نبودم». میشد خلف وعده قبلی رهبری درباره حمایت از مسئولانی مردم آنها را انتخاب کرده اند. میشد دموکراسی، هرچند رقیق تر از مورد قبلی اما به شدت پنهان تر و البته خطرناک تر.

پ) سکوت: دقیقاً همان کاری حکومت های دگمی مثل پهلوی آل سعود در موقع بحران به آن پناه می برند. این یکی مزخرف تر از آن است که نیاز به تحلیل داشته باشد.

5. یکی از سوالاتی که همیشه درباره واقعه کربلا مطرح بوده، این است که امام حسینی که علم غیب داشت به وعده ها دورغین و دعوت بی پشتوانه‌ی کوفی ها، چرا قدم پیش گذاشت. جواب این سوال همیشه همین بوده است و خواهد بود: اگر آن زمان امام حسین حرکتی نمی کرد آیا امروز ما او را محکوم نمی کردیم (که البته اتهام به جایی هم بود)؟ امامی که چند هزار نامه دریافت کند و حرکتی نکند، به چه درد تاریخ می خورد؟

6. بخواهیم یا نخواهیم ما سال هاست به دموکراسی دچاریم. پروپاگاندای غربی چندین دهه، آنچنان بر طبل آزادی کوبیده که حتی در تنهایی خودمان خرده ای به این غول بی شاخ و دم وارد کنیم. در این لحظه اگر قرار است بر چیزی بشوریم، مناسب ترین گزینه دموکراسی است. مجلس، دولت، ...

7. همه اینها یعنی تطهیر کامل رهبری؟ قطعاً نه. من هم انتقاداتی دارم ولی در این زمینه به نظرم انتقادی وارد نیست. هرچقدر در زمینه انتصابات منتقدم، اینجا مدافع ام.

8. انتقاد یعنی اینکه من ضد ولایت ام؟ قطعاً نه. حکمت 321 نهج البلاغه: «امام به ابن عباس در باره نظری که موافق رای امام نبود، فرمود: تو باید رای خود را به من ارائه کنی و من هم بیندیشم، پس اگر نظرت را نپذیرفتم (هم) مرا اطاعت کن». ما هم اطاعت خواهیم کرد.

9. مردم کجای این معادله اند؟ این وسط بیشتر از همه حق با مردم است. فشار به این مردم کافی است. بعد از این همه فشار، منتظر یک حرکت از سمت مسئولین بودیم که باز هم دایورت شد به سمت مردم. و چقدر هم عجیب. حالا چه کاری از دست مردم بر می آید؟ اعتراض. چه کاری بهتر از اعتراض. اما آیا الان وقت خوبی برای اعتراض کردن است؟ دقیقاً الان بهترین وقت برای اعتراض است. پس مشکل کجاست؟ تنها مشکل در نحوه اعتراض است. همان چیزی که بهانه میدهد دست مسئولین تا حرف مردم را ندیده و نشنیده بگیرند.

10. آیا بین همه این حرف ها تناقضی نیست؟ ابداً. در سیستم وقتی هر جز کار خودش را درست انجام بدهد، اجزایی که می خواهند کم کاری کنند هم ناچار به کار خواهند افتاد. در این موضوع خاص وظیفه رهبر حفاظت از قانون اساسی است و حمایت از مسئولین، وظیفه مردم هم اعتراض به وضع موجود و کارگزارانی که خودشان آنها را سر کار آورده اند ولی الان پشیمان اند (احتمالاً). وظیف مراجع تقلید و حوزه این است که طرف مردم را بگیرند (که بعد از مدت ها به درستی وظیفه شان انجام دادند). اما مسئولان کجای این معادله اند؟ مسئولان فقط وقتی مجبور باشند خوب کار میکنند. همین و بس.