تبعید

از معبود
بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَ‌ةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَ‌هُ:
بلکه انسان از وضع خود آگاه است؛هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد

(قیامت/13و14)
از عبد
بازی ایران و آرژانتین هم نشان داد
مقاومت شرط پیروزی است
نه مذاکره و سازش!

(شرط پیروزی/ عین لام)
از تبعید
بی خود نیست، طبع ما به سختی عادت دارد. ما عاشق سختی هستیم ولی مثل خیلی وقت های دیگر خجالت میکشیم از عشق هایمان سخن بگوییم؛ حتی به خودمان.

(تکراری)
آخرین نظرات
  • ۸ مهر ۹۸، ۲۲:۲۲ - 00:00 :.
    :(

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علت ناراحتی های ما» ثبت شده است

۰۴مهر

لَکِ ...


زندگی را زهر کردیم به کام خودمان.
همواره به دنبال آن چیزی هستیم که نداریم؛
به فکر چیزی که در آن لحظه دستمان به آن نمی رسد.
ایام امتحانات به فکر مطالعه و کارهای دیگری که عمر تا عمر انجام نمی دهیم
وقتی امتحانات تمام شدن و امکان مطالعه پیش آمد، به فکر سفریم
در سفر به فکر فوتبالیم و کامپیوتر.
در هنگام کار با کامپیوتر به فکر ...


هیچگاه از آنچه که داریم لذت نمی بریم چون
همیشه چشممان به دست دیگران است؛
یا به دست خودمان در زمانی دیگر -غیر از حال-

۳۱تیر

لَکِ ...



دردهایی که داریم خجالت آورند. دردهایی که گاهی اگر خودمان بنشینیم به محاسبه و سنجش، در عرض 5 دقیقه پی می بریم به کوچک بودنشان؛ و به کودک بودنمان.
دردها و رنجهایی که ریشه از انتظارات ما می گیرند. وقتی من از رفیقم انتظار توجه دارم، اگر توجه نکند به من، درد میشود برای من.
وقتی من از مادرم انتظار دارم محبت کند به من تا کمبود محبت نداشته باشم، اگر محبت نکند در این حد
به من، رنج میشود برای من.
همه دردها ناشی اند از اینکه من انتظار دارم از موجوداتی که دستهایشان خالیست. همه ناشی میشود از اینکه من منبع مهربانی را رها کرده ام و دلبسته ام به مهر کوچک ها.

اما خجالت آورتر زمانی است که من می رنجم از همان منبع مهربانی. به واقع کسی است که مطاعی به من داده و بازاری در اختیار من گذاشته برای تجارت. کسی که آخر الامر متاع تجارتی که داده به من را پس نمی گیرد؛ سودم را هم نمی گیرد؛ قسمتی از سود را هم نمی گیرد حتی. کسی که فقط می پرسد؛ آ« هم فقط از سر دلسوزی که «سود کردی یا نه؟»
با این دید آیا می توان رنجید از چنین کسی؟ از چنین کسی که آفرید، راه را نشان داد و به همین هم بسنده نکرد و منتظر کوشش من نماند، که خودش هم دائماً کشید من را به سمت رشد.
حقیقتاً این روزها باید گاه و بیگاه سرم را پایین بگیرم و با خودم بگویم، تا فراموشم نشود؛ تا بیخودی طلبکار نشوم. باید هر روز بگویم:
«به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه
کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن»

باید هر روز این را بگویم تا یادم بماند:
«وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن»


و بزرگترین افسوس و حسرت ما اینکه ما وفایی هم نکرده ایم ...