تبعید

از معبود
بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَ‌ةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَ‌هُ:
بلکه انسان از وضع خود آگاه است؛هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد

(قیامت/13و14)
از عبد
بازی ایران و آرژانتین هم نشان داد
مقاومت شرط پیروزی است
نه مذاکره و سازش!

(شرط پیروزی/ عین لام)
از تبعید
بی خود نیست، طبع ما به سختی عادت دارد. ما عاشق سختی هستیم ولی مثل خیلی وقت های دیگر خجالت میکشیم از عشق هایمان سخن بگوییم؛ حتی به خودمان.

(تکراری)
آخرین نظرات
  • ۸ مهر ۹۸، ۲۲:۲۲ - 00:00 :.
    :(

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فوتبال علیه دشمن» ثبت شده است

۰۱دی

حقیقت این است که این یک استدلال قشنگ است. می شود گفت: چون یک تیم ایرانی یک سمت میدان است و یک تیم غیر ایرانی آن طرف، پس بهتر است طرفدار تیم ایرانی باشیم. تا اینجا کار قبول. اما با همین استدلال و البته یک سری خرده استدلال دیگر، نتیجه می گیرند که این یک بازی ملی است.

 

همیشه دشمن مغالطه ام. فرقی به جایگاهش ندارد. وقتی سر جلوی مغالطه فرو بیاوری، حتی اگر یکبار باشد و حتی تر اگر به نفعت باشد، عنان ذهن خودت و مخاطبانت را سپرده ای به مغالطه. آن وقت جامعه ای که با یک ذهنیت مغالطه آمیز رشد کرده باشد، هر روز دچار تناقضات بیشتری می شود. این می شود یکی از عوامل سقوط جامعه. قسمت بدتر ماجرا این است که این جامعه یک روز می فهمد چه تناقضاتی را به خوردش داده ای. آن وقت تو را قضاوت می کند، از تو متنفر می شود و دست آخر واکنش نشان می دهد. آن روز دیگر حتی برای حرف های حق هم گوش شنوایی وجود ندارد. یک جامعه دو (چند) قطبی که در آن هر گروه حرف گروه دیگر را از بیخ و بن متوجه نمی شود. اصلاً گوش نمی دهد که بخواهد متوجه بشود یا نشود. چیزی شبیه همین روزها ما.

 

ماجرا این است. بازی ملی، بازی است که منافعش برای همه‌ی مردم است، نه برای یک گروه خاص. شاید من طرفدار پرسپولیس باشم و امروز دوست داشته باشم بقیه هم از پیروزی تیمم خوشحال باشند و از باختش ناراحت. اما خودم هم خوب می دانم، فردا روزی اگر به فرض تیم من برنده شود، همین برنده شدن که رفقای استقلالی ام برایش کلی انرژی خرج کرده اند را چماق می کنم و می زنم توی سر خودشان که: «تیم شما کجای کار است؟». دقیقاً چیزی که بعد از باخت پرسپولیس اتفاق افتاد و ...

 

بحث استقلال یا پرسپولیس نیست. این یک واقعیت کلی است. اولین کسانی که باعث می شوند یک بازی که شاید می توانست بازی ملی باشد، به این درجه از اهمیت در ذهن طرفداران سایر تیم ها نرسد، طرفداران همان تیم هستند. ما میخواهیم بعد از برد، آن را برای خودمان نگه داریم و حتی با آن بقیه را رنج بدهیم، بعد می آییم و می گوییم: «اگر امروز طرفدار تیم ما نباشی، کره ای پرستی». نه. حقیقت این است که مخاطب ما، دقیقاً از جنس ماست. حتی نه از جنس ما، بلکه واکنشی به رفتار غلط ما. ما باعث شده ایم که او طرفدار تیم رقیب باشد. چون از این نماد برای کلاهی در نمی آید که هیچ، چماق در می آید برای رنده کردن اعصاب او. پس عادی ترین واکنش به این اتفاق، تلاش برای جلوگیری از آن است.

 

بازی پرسپولیس-ایلسان هیوندای (اگر درست نوشته باشم) و همه‌ی بازی های از این دست، یک بازی ملی نبوده و نخواهند بود. تاریخ مصرف این شعارهای قشنگ، فقط تا قبل از سوت پایان بازی است. بعد از همه چیز بر می گردد به تنظیمات کارخانه:

«هر کسی آن درود عاقبت کار که کِشت»

 

۱۳آبان

+15

 

وحشتناک بود. حتی همین یک لحظه ای که در فیلم معلوم بود و بقیه ماجرا را باید با خیال بافی پیش می رفتی هم به اندازه کافی وحشتناک بود. دیشب فیلم مصدومیت آندره گومز، بازیکن پرتغالی اورتون (بازیکن سابق بارسا) در بازی با تاتنهام را دیدم. از آن دست مصدومیت هایی که حال عالم و آدم را خراب می کند. دردناک‌تر از مصدومیت ها رباط صلیبی و مینیسک که متداول اند در فوتبال. همان مصدومیتی که چند فصل قبل لوک شاو (بازیکن منچستر) را زمین گیر کرد و کمی قبل تر از آن هم فریدون زندی خودمان را.

اینکه اعصاب و روان بازیکن ها در آن صحنه ویران شده بود نکته اولی است که به چشم می خورد دل آدم هم مثل دل آنهایی که صحنه را از نزدیک دیده اند خراشیده می شود، فشرده می شود و به درد می آید. اما غرض اصلی ای نوشته تماشاگران است. واکنش آنها من را غرق کرد. چندین و چندبار نگاه کردم. ردیف جلویی که نزدیک ترین تماشاگران به صحنه اند، اغلب از جنس لطیف آفرینش اند. خانم ها. رو بر میگردانند که صحنه را نبینند. دست ها را هم جلوی دهانشان می گیرند نشان می دهند شوکه شده از دیدن این مصدومیت وحشتناک.

مثل همیشه خیال سرگدانم نتوانست آرام بنشیند و فقط فوتبال ببیند. فکر کردم به اتفاقی وحشتناک دیگری که همین لحظه در حال وقوع است، هیچ کادر پزشکی هم آن طرف ها نیست که به سرعت خودش بالای سر مصدوم برساند. عامل ایجاد صدمه برخلاف «بازی» دیشب، غیر عمد مرتکب خطا نشده. موقع بیرون رفتن مصدوم هم یک استادیوم، یکصدا او را تشویق نمی کنند برای دادن روحیه.

یعنی این مردم لطیف و خوش قلب انگلیسی خبر ندارند از حمایت های بی وقفه کشورشان به این همه تروریست در سراسر دنیا که با دیدن شکستگی استخوان پای یک بازیکن اینطور به هم می ریزند؟ یعنی خبر ندارند از خوی تاریخی کشورشان در به گند کشیدن کل دنیا برای آباد کردن خاک خودش؟ خبر ندارند یا مثل بازی دیشب، بعد از شوک اولیه از دیدن یک صحنه وحشتناک رو برگردانده اند تا ادامه ماجرا روحیه شان را خدشه دار نکند؟

 

بعد از دیدن صحنه مصدومیت آندره گومز، دو پرده دیگر از جهانی را ببنید که این کشورهای متمدن و مردمان دل‌نازک‌شان به بار آورده اند. سه پرده ای که از قضا دیشب پیاپی و پشت هم به پست من خوردند و نگذاشتند فقط فوتبال را ببینم.

 

 

لحظه مصدومیت آندره گومز و واکنش بازیکن و تماشاگران

جوان فلسطینی (که شاید در یک شرایط نرمال می توانست الان یک فوتبالیست حرفه ای باشد در گودیسون پارک (ورزشگاه خانگی اورتون))

افغانستان/ قندهار/ همین روزها