تبعید

از معبود
بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَ‌ةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَ‌هُ:
بلکه انسان از وضع خود آگاه است؛هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد

(قیامت/13و14)
از عبد
بازی ایران و آرژانتین هم نشان داد
مقاومت شرط پیروزی است
نه مذاکره و سازش!

(شرط پیروزی/ عین لام)
از تبعید
بی خود نیست، طبع ما به سختی عادت دارد. ما عاشق سختی هستیم ولی مثل خیلی وقت های دیگر خجالت میکشیم از عشق هایمان سخن بگوییم؛ حتی به خودمان.

(تکراری)
آخرین نظرات
  • ۸ مهر ۹۸، ۲۲:۲۲ - 00:00 :.
    :(

رابطه ی فوتبال و ظهور

شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۳۲ ب.ظ

لَکِ ...


رابطه ی فوتبال و ظهور


کسانی که فوتبال میبینند می دانند که بازی تیمهای گواردیولا را فقط طرفداران همان تیم دوست دارند (و حتی آنها هم ته ته دلشان دوست ندارند). کمتر تیمی "دوست دارد" در برابر تیمی که او هدایت می کند بازی کند. چون از بازی کردن در برابر او لذت نمی برد.





لفظ "فوتبال زیبا" عموماً تصویری را در ذهن تداعی می کند که هم خوانی دارد با لفظ "فوتبال تهاجمی" اما می توان با یک نگاه دقیقتر فهمید که این یک ذهنیت غلط است.
فوتبال وقتی لذت بخش است که نه یک تیم، که هر دو تیم برای بردن تلاش می کنند و البته شانس بردن را هم دارند. شاهد مثال برای این ادعا این حقیقت است که بازی های تیم های بزرگ در برابر هم، تماشاگران زیادی دارد. نه اینکه فقط تماشاگران آن دو تیم بازی را می بینند. بلکه بی طرف ها هم تماشای بازی ای که برنده ی آن از پیش معلوم نیست را دوست دارند.

فوتبال طرفداران زیادی را به خود جذب کرده چون هیجان انگیز است. چون مثل والیبال و بسکتبال نیست که فاصله ی تیم ها کاملا معلوم باشد. یک حادثه می تواند نتیجه را عوض کند. فوتبال هیجان انگیز است چون یونان می تواند قهرمان جام ملت های اروپا شود.

اما تیم هایی که خیلی قوی می شوند این هیجان را از فوتبال می گیرند. تیمهای گواردیولا اگرچه هجومی بازی می کنند و زیاد موقعیت خلق می کنند، اما زیبا بازی نمی کنند. چون آنها با این اندیشه بازی می کنند که: "ما حاضریم توپ را داشته باشیم و موقعیت هم ایجاد نکنیم، اما در عوض تیم حریف هم صاحب موقعیت گل نشود."

این فلسفه یعنی پایان هیجان در فوتبال. یعنی یک بیننده ی فوتبال باید 70 دقیقه از بازی این تیمها را شاهد پاس کاری های بیهوده ی بازیکنان و تلف شدن وقت خودش باشد و به قول گزارشگر، خونسردی بازیکنان آن تیم را مشاهده کند، در حالی که بیننده نمی خواهد خونسردی دیگران ببیند، او هیجان می خواهد.

در کنار این موارد این را هم داشته باشیم که حتی طرفداران یک تیم هم اگر تیمشان همیشه برنده باشد، لذتشان را در دیدن فوتبال از دست می دهند. خود شما استقلالی را تصور کنید که در هر بازی در دقیقه ی اول گل می زند و همینطور ادامه می دهد تا بازی را ببرد. آیا دیدن این بازی هیجان دارد؟ کسی حاضر است در بازی که می داند تیمش برنده است به ورزشگاه برود؟
یا حتی تصور کنید پرسپولیسی را که (به فرض محال) در هر بازی 8 گل به حریفان می زند. این تیمها هیچ وقت لذتی که یک تیم وقتی در وقتهای اضافه گل می زند و برنده یک بازی (یا حتی یک جام) میشوند را به تماشاگرشان نمی دهند.


می خواستم این داستان را وصل کنم به اینکه باطل "کف روی آب" است و اینکه "ازبین رفتنی" است
به تعبیر قرآن و اینکه ساختار باطل جوری است که خودش، خودش را نابود می کند. اما حوصله اش را ندارم. خودتان پیدا کنید پرتقال فروش را.

خودتان تا انتهایش را بخوانید که سرمایه دارها چطور جهان سرمایه داری را به نابودی می کشند، و ظالمان چطور حکومت خودشان را به فنا می دهند. خودتان بخوانید که چطور آزادی به محدوده ی غربی، پایه های حکومت دموکراسی را خراب می کند. خوتان بخوانید؛ حوصله اش را ندارم.

خودتان بگیرید مفهوم این کلام حضرت امیر (ع) را که: همیشه
تیره ترین زمان شب، نزدیکترین وقت به طلوع خورشید است (نقل به مضمون). خودتان برای خودتان ذکر کنید و بدانید که چطور به برکت دست های آلوده ی مستکبران زمان هم که شده، ظهور خیلی دور نیست. من حوصله اش را ندارم.



پی نوشت: اینها را نوشتم که بگویم من هم می توانم چرند ببافم.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی